ديروز هوا ابري بود
باران باريد ، امد و شست
مادري دررا ديدم چتر به روي دختر فلجش گرفته بود
و داشت مي رفت…
خيس ،خيس
و دختر
چه خنده دلبرانه اي داشت
از شكوه و عظمت مادرش
من مانده بودم كه بروم، خيس شوم
يا بمانم در زير چتر يك درخت خيس
Posted in Uncategorized | 1 Comment »
You are currently browsing the آراز blog archives for November, 2007.